پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 120157
نگاهي به عوامل فتنه از صدر اسلام تا فتنه 88
تاریخ انتشار : 1393/10/20 11:29:30
نمایش : 2113
سنت خداوند در نظام خلقت چنين است که تا حجت بر بهشتي يا جهنمي شدن انسان‌ها تمام نشود آنان را صاحب جايگاه خاصي در دوزخ يا جنت ننمايد.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، از طرف ديگر عدالت خداوند اقتضاء مي‌کند جهت امتحان و آزمايش بندگان خود در زمان‌ها و مکان‌هاي مختلف شرائط نسبتا يکساني فراهم سازد، اين جمله مشهور که گفته مي‌شود: «تاريخ تکرار مي‌شود» اشاره به همين نکته مهم است.
در نتيجه اسباب و عوامل آزمايش انسان‌ها در طول تاريخ تفاوتي نمي‌کند و فقط شکل و آب و رنگ و مقياس‌هاي آن با توجه به شرائط زمان ومکان دچار تغييراتي مي‌شود به همين دليل قرآن کريم اسباب آزمايش بندگان را به صورت مطلق بيان مي‌کند و آن‌ها را مقيد به قيد زماني و يا مکاني خاص نمي‌نمايد.
اگر عوام و مردم صدر اسلام با گرسنگي و خوف از حادثه‌هاي گوناگون و ناامني‌هاي مختلف مواجه بودند و مقام و منزلت نهايي آنان بستگي به ميزان سربلندي از آن آزمايش‌ها بود عدالت خداوند اقتضاء مي‌کند که در اين زمان هم مسلمانان با چنين عواملي دست و پنجه نرم کنند بلکه شکل آن ممکن است متفاوت باشد آن زمان درهم و دينار بوده و اين زمان دلار و تومان است.
همچنين اگر خواص صدر اسلام با حب جاه و حب فرزند و دل‌بستن به وعده‌هاي دشمناني مثل معاويه مورد ارزيابي خداوند قرار مي‌گرفتند اقتضاي عدل خداوند اين است که با خواص زمان ما نيز اين‌گونه رفتار شود و براي همه گروه‌ها در همه زمان‌ها صحنه‌ها و شرائطي حاصل گردد که اجراي آن آزمايش‌ها ممکن باشد.
اول بايد فرق فتنه با آزمايش و امتحان الهي معلوم شود، فتنه از مصاديق امتحان است، آزمايش الهي در همه زمان‌ها براي همه مردم است و کيفيت آن سهل‌تر و آسان‌تر از فتنه است.
مانند امتحان به:
1- خوف و ترس‌هاي فردي و اجتماعي
2- جوع و گرسنگي
3- نقض اموال و ورشکستگي اقتصادي
4- به خطر افتادن جان
5- به خطر افتادن دارايي‌هاي زندگي
به طوري که قرآن مي‌فرمايد:
ولنبلونکم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال والأنفس و الثمرات و بشر الصابرين
و قطعا شما را به چيزي از (قبيل) ترس و گرسنگي و کاهش در اموال و جانها و محصولات مي‌آزماييم، و مژده ده شکيبايان را ولي فتنه واقعه و آزمايش سختي است که همراه با درآميختن حق و باطل باشد يعني حق و باطل به حدي به يکديگر شبيه مي‌شوند که يا باطل شناخته نمي شود يا قابل توجيه مي‌گردد.
عبرت از شخصيت‌هاي مهم صدر اسلام
عقل اقتضاء مي‌کند نسبت به زندگي و شرح حال و عاقبت انسان‌هاي گوناگون درتاريخ مطالعه کنيم و عبرت بگيريم ما بدين جهت به ذکر چند تن از شخصيت‌هاي مهم صدر اسلام مي‌پردازيم.
1- زبير:
- زبير چهار يا پنجمين مردي بود که مسلمان شد
- زبير سيف‌الاسلام زمان پيامبر(ص) بود و در جنگ‌هاي هرکجا گرد
و غباري از غم بر چهره پيامبر(ص) مي‌نشست شمشير دو نفر آن را مي‌زدود، علي‌ابن‌ابيطالب و زبير بن عوام
- زبير کسي بود که در خانه علي‌ عليه‌السلام به نفع ولايت حضرت تحصن کرد.
- زبير کسي بود که در شوراي شش نفره خليفه دوم به حضرت علي عليه‌السلام رأي داد و خود از مسئوليت خلافت کنار کشيد.
- زبير به همراه طلحه از اولين کساني بودند که با حضرت علي عليه‌السلام بيعت کردند.
- شاهد بر وصيت‌نامه سياسي حضرت زهرا عليها‌السلام دو نفر بودند، مقداد و زبير!!
مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني در کتاب جنت‌العاصمه از قدماء نقل مي‌کند که حضرت زهرا عليها‌السلام خطاب به حضرت علي عليه‌السلام عرضه داشت: علي‌جان اگر محذور داري و نمي‌تواني وصيتم را عملي کني بگو تا به زبير وصيت کنم!!!
شما اين جمله معروف «منا اهل البيت» را تا به حال درباره سلمان شنيده بوديد ولي حالا بشنويد که حضرت علي عليه‌السلام در نهج‌البلاغه حکمت 453 درباره زبير فرمود ما زال الزبير رجلا منا اهل البيت
حال اين زبير کارش به جايي رسيد که در جنگ جمل مقابل حضرت علي‌ عليه‌السلام ايستاد، آخر هم از لشکر فرار کرد، در راه خوابش برد، شخصي او را ديد و شناخت و سر او را از تن جدا کرد و به نزد اميرالمؤمنين آورد.
صحنه سختي براي علي بود او هيچ وقت دوست نداشت چنين روزي و چنين صحنه‌اي را ببيند زبير با آن سابقه در زمان پيامبر و آن سابقه در زمان حضرت علي عليه‌السلام حالا مقابل ولايت ايستاده و سرش را آورده‌اند نزد اميرالمؤمنين، واقعا مصداق عاقبت به شري و خسر‌الدنيا و الأخره است، وقتي سر زبير را نزد حضرت علي عليه‌السلام آوردند حضرت با ناراحتي فرمود: القاتل و المقتول في النار پس زبير قطعا جهنمي است. حالا چه چيز زبير را به اين روز انداخت؟ پاسخ اين است که زبير مبتلا به فتنه‌اي شد که در ادامه توضيح خواهيم داد.
2- طلحه
او در زمان پيامبر مشهور به طلحه‌الخير شد - هر کجا نياز به انسان خيري بود طلحه در آن‌جا حاضر بود.
در هيچ‌ کجاي تاريخ ديده نشده که طلحه و زبير ايمانشان يا خدمتشان به اسلام از روي نفاق بوده باشد واقعا خدمت کردند و شايد ما تا آخر عمر يک هزارم آنها هم نتوانيم به اسلام خدمت کنيم ولي آخر مقابل علي‌بن ابيطالب ايستاد. وقتي داشت با سپاه علي مي‌جنگيد ناگهان تيري از پشت به وي اصابت کرد يعني از همان لشکر جمل، تعجب کرد به عقب برگشت و نگاه کرد ديد مروان او را نشانه رفته است جمله‌اي گفت که در عاقبت به شري او خيلي رسا است گفت خون هيچ مرد بزرگي مانند من ضايع نشده است!!
يعني چه؟ يعني اينکه با مروان و آل مروان بيايي مقابل لشکر علي(ع) که پيامبر (ص) فرمود: علي مع الحق و الحق مع علي
بايستي بعد هم آنقدر خونت بي‌ارزش باشد که به دست مروان فاسق ريخته شود!!!
ابتلا به فتنه طلحه را اين طور بي‌چاره کرد.
3- شريح قاضي
حضرت علي عليه‌السلام او را بر قضاوت کوفه ابقاء کرد ولي مقابل امام حسين عليه‌السلام فرزند پيامبر و علي ايستاد و در کربلا نقش‌آفريني نمود.
4- سعدبن ابي‌الوقاص
او سردار قادسيه و فاتح ايران بود ولي وقتي حضرت علي عليه‌السلام فرمود: سلوني قبل ان تفقدوني ايشان را مسخره کرد و گفت يا علي تعداد ريش‌هاي من چند تا است؟
او پول از خزانه‌دار کوفه قرض گرفت و پس نمي‌داد. (به بهانه اينکه من به اسلام خدمت کرده‌ام!!!)
5- عمر سعد
پسر همان سعدبن ابي‌الوقاص فاتح ايران است او جزء کساني بود که امام حسين و خانواده پيامبر(ص) را به خوبي مي‌شناخت و جزء کساني بود که براي امام حسين نامه نوشت که به کوفه بيايد.
ولي آخر مقابل امام حسين عليه‌السلام ايستاد و باعث شهادت پسر پيامبر شد. حتي به لشکر گفت نزد ابن زياد و يزيد شهادت بدهيد که من اول کسي بودم که به طرف امام حسين عليه‌السلام تير انداختم!!
به لشکرش مي‌گفت يا خيل‌الله ارکبي و بالجنه ابشري
يعني اگر مي‌خواهيد به بهشت برويد بشتابيد و حسين و اصحاب او را بکشيد!!
6- ابوموسي اشعري
مردم کمتر او را مي‌شناسند خيلي از اشخاص گمان مي‌کنند او يک خرمقدس زاهد پستونشين بود در حالي که او به گفته اکثر مورخين از جمله مسعودي در زمان رسول خدا صلي‌الله عليه و آله در سال‌هاي هفتم تا دهم هجري پرچم‌دار سپاه بود و در صحنه حوادث حضور داشته است.
رسول اکرم براي سرکوبي «هوازن» که در «اوطاس» اردو زده بودند وي را همراه برادرش «ابوعامر» با سپاهي اعزام نمود، در اين جنگ ابوعامر به شهادت رسيد و ابوموسي را جانشين خود کرد.
ابوموسي در زمان خليفه دوم والي بصره بود و يکي از سرداران جنگ قادسيه و از فرماندهان نواحي شرق جبهه اسلام بود و درخشش کم‌نظيري داشت، او اول کسي بود که با سپاه ساساني در جنگ شوشتر نبرد کرد، او اولين فاتح شوشتر، شوش، شيراز، اهواز و مهرگان بود.
اين از سمت جنوب ايران، از سمت غرب هم کرمانشاه فعلي که سابقا «دينور» خوانده مي‌شد تا برسد به نهاوند و قم و کاشان و اصفهان به دست ابوموسي فتح و مسلمان شدند.
ولي در جنگ صفين نه‌تنها به حضرت علي عليه‌السلام ياري نرساند بلکه وقتي امام حسن و عمار به کوفه رفتند تا سپاه جمع کنند ابوموسي مانع کار آنها شد و مردم را نيز از رفتن به سپاه اميرالمؤمنين منع مي‌کرد!! البته در سابقه ابوموسي نفاق فراوان است . او با طلحه و زبير قابل مقايسه نيست ولي در هر حال او هم کسي بود که دچار فتنه شد.
عوامل فتنه:
1- دل بستن به مال دنيا
2- دل بستن به فرزند و مطيع فرزند منحرف شدن.
3- حب رياست و جاه‌طلبي
4- وسوسه‌هاي دشمن و اعتماد و دل‌ بستن به دشمن
اين چهار مسئله از مهم‌ترين عوامل فتنه است.
زبير که سردار سپاه خاتم‌الانبياء بود و زندگي ساده‌اي داشت و يازده سال همراه با اميرالمؤمنين خانه‌نشيني را انتخاب کرد اما توانستند با مال دنيا او را آلوده کنند. او در زمان عثمان يکي از ملاکين مهم شد و در مصر، اسکندريه، کوفه و بصره ملک و خانه و زمين خريد.
طلحه فقط هدايايي که از عثمان به صورت نقدي گرفته بود 200 هزار مثقال طلا (دينار) بود.
اين دو نفر حب رياست بر کوفه و بصره را داشتند، به اميرالمؤمنين گفتند چرا از مدينه به کوفه آمده‌اي؟ تو مدينه بمان و آقا و خليفه باش، استانداري کوفه و بصره را هم به ما دو نفر واگذار نما!!
اين هم حب رياست
نسبت به حب فرزند هم، همين بس که حضرت اميرالمؤمنين در حکمت 453 نهج‌البلاغه وقتي درباره زبير فرمود مازال الزبير رجلا منا اهل البيت در ادامه‌اش فرمود حتي نشاء ابنه المشئوم عبدالله يعني عبدالله پسر شوم و نحس زبير وقتي بزرگ شد پدر را فاسد و خراب کرد، حالا زبير يکي از اين پسرها را داشت و برخي چند تا دارند، بايد به خدا پناه برد!!!
قرآن مي‌فرمايد: واغلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه و ان الله عنده اجر عظيم
پس:
1- مال
2- محبت اولاد
3- رياست و حب جاه
زبير گرفتار هر سه مورد شده بود.
شريح قاضي مشکل مال و رياست داشت.
عمر سعد هم مشهور است قول ولايت و استانداري ري را به او داده بودند ري هم ماليات کشاورزي گندمش زياد بوده لذا گفت دنيا نقد است و آخرت نسيه!!
ابوموسي اشعري قبل از آمدن حضرت علي از مدينه به کوفه حاکم کوفه بود با نقل مکان اميرالمؤمنين او از کار بيکار شد و حب جاه باعث شد سر ناسازگاري با حضرت بگذارد.
4- اما دل بستن به وسوسه‌هاي دشمن:
اين عامل يکي از مهم‌ترين عوامل فتنه است قرآن در سوره مجادله آيه عجيبي دارد اين آيه يکي از مهمترين درس‌هاي عاقبت به خيري را به انسان مي‌آموزد، در آيه 22 اين سوره مي‌خوانيم: لا تجد قوماً يؤمنون بالله و اليوم الآخر يو ادون من حاد الله و رسوله ولو کانوا آباءهم او أبناءهم أو اخوانهم أو عشيرتهم أولئک کتب في قلوبهم الايمان و أيدهم بروح منه و يدخلهم جنات تجري من تحتها الأنهار خالدين فيها رضي‌الله عنهم و رضوا عنه أولئک حزب الله ألا ان حزب‌الله هم المفلحون.
اي پيامبر نمي‌تواني قومي را پيدا کني که به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند (و) کساني را که با خدا و رسولش مخالفت و دشمني کرده‌اند دوست داشته باشند- هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند- خداوند چنين کساني را که با دشمنان خدا مودت نمي‌کنند مهر ايمان بر دل‌هايشان خواهد زد و آنها را به بهشت‌هايي که از زير (درختان) آنها جوي‌هايي روان است درمي‌آورد؛ هميشه در آنجا ماندگارند؛ خدا از ايشان خوشنود و آنها از او خوشنودند؛ اينانند حزب خدا، آري، حزب خداست که رستگار و عاقبت به خيرند.
اگر کسي بتواند محبت و اعتماد به دشمن را از دل خود خارج کند حتي اگر آنها پدر، فرزند، برادر و يا فاميل‌هاي او باشند اين شخص عاقبت به خير است.
قرآن مي‌فرمايد مزد چنين شخص بصيري چند چيز است:
1- کتب في قلوبهم الايمان (مهر ايمان بر دل آنها زده مي‌شود)
2- ايدهم بروح منه (خداوند آنها را با روح خود تأييد مي‌کند)
3- يدخلهم جنات تجري من تحتها الانهار (آنها را داخل در بهشت مي‌کند)
4- خالدين فيها (در بهشت ابدي و هميشگي هستند)
5- رضي‌الله عنهم (خدا از آنها راضي است)
6- و رضو عنه (آنها نيز از خداوند راضي هستند)
7- اولئک حزب الله (آنان حزب الله هستند)
و در نهايت مي‌فرمايد اين گروه عاقبت به خيرند ألا ان حزب الله هم المفلحون
امام علي(ع) مي‌فرمايد:
( و اعلموا أنکم لن تعرفوا الرشد حتي تعرفوا الذي ترکه و لن تأخذوا بميثاق الکتاب حتي تعرفوا الذي نقضه و لن تمسکو به حتي تعرفوا الذي نبذه)
آگه باشيد هيچ‌گاه راه حق را نخواهيد شناخت مگر اينکه آنها که آن را ترک گفته‌اند بشناسيد و هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر اينکه از کسي که آن پيمان را شکسته است آگاه باشيد و هرگز به آن تمسک نخواهيد جست مگر اينکه به کسي که آن را دور انداخته پي ببريد.
آري يکي از مهم‌ترين راه‌هاي عاقبت به خيري مخالفت با دشمن است.
هر چه دشمن گفت برعکس آن عمل کنيد.
امام خميني قدس‌سره‌الشريف.بعد از رفتن شاه از ايران فرمودند: من بايد بروم ايران، هر چه اصرار کردند که فعلاً بختيار سرکار است و صلاح نيست شما برويد، فرمودند: من بايد بروم، 12 بهمن آمدند و 22 بهمن هم بختيار سقوط کرد. سوال کردند چرا شما اصرار داشتيد؟ آيا ارتباط با امام زمان(عج) داشتند يا خوابي ديده بوديد؟ فرمودند: هيچ‌کدام نيست فقط دشمن و نمايندگان آمريکا و انگليس مدام مي‌آمدند و مي‌گفتند حالا صلاح نيست شما برويد ايران، من فهميدم صلاح هست دشمن خير ما را نمي‌خواهد!!
دشمن‌شناسي امام خميني قدس‌سره:
سخنراني امام در روز عاشورا 13 خرداد 1342 ش. در فيضيه
ساواک در اطلاعيه‌اي به وعاظ در محرم سال 42 (چهارم خرداد) هشدار داده بود که عليه سه چيز حرف نزنيد، شاه، اسرائيل، اسلام در خطر است ولي موضوع سخنراني امام را همين سه مسئله تشکيل داد.
امام: اسرائيل نمي‌خواهد در اين مملکت علماي اسلام باشند.... اسرائيل نمي‌خواهد در اين مملکت احکام اسلام باشد....
اسرائيل به دست عمال سياه خود مدرسه فيضيه را کوبيد...
اسرائيل نمي‌خواهد در اين مملکت قرآن باشد.
براي اينکه اسرائيل به منافع خود برسد، دولت ايران به تبعيت از اغراض و نقشه‌هاي اسرائيل به ما اهانت کرده و مي‌کند....
- تمام گرفتاري‌هاي ما بر سر اين موضوع نهفته است:
اگر ما نگوييم اسلام در خطر است آيا در معرض خطر نيست؟
اگر ما نگوييم شاه چنين و چنان است آيا آن‌طور نيست؟
اگر ما نگوييم اسرائيل براي اسلام و مسلمين خطرناک است آيا خطرناک نيست؟
و اصولا چه ارتباطي و تناسبي بين شاه و اسرائيل است که سازمان امنيت مي‌گويد از شاه صحبت نکنيد؟ از اسرائيل صحبت نکنيد؟
آيا به نظر سازمان امنيت شاه اسرائيلي است؟
امام ده بار با صلابت نام اسرائيل را مي‌برند در حالي که ساواک و دشمن گفته بودند هر چه مي‌خواهيد بگوييد ولي نام اسرائيل را نبريد.
2. سخنراني امام در 4 آبان بعد از تصويب کاپيتولاسيون:
ماموران به سيد مصطفي خميني(ره) گفته بودند: الان جو به اندازه‌اي حساس است که آمريکا دارد ميليون‌ها تومان خرج مي‌کند در اين مملکت که وجهه کسب کند و الان حمله و انتقاد به آمريکا به مراتب از حمله به شاه خطرناک‌تر است اگر امام برنامه‌اي دارد که سخنراني بکند مواظب باشد به آمريکا چيزي نگويد حتي به شاه هم حمله کند مهم نيست!!!
امام در سخنراني خود فرمودند: رئيس‌جمهور آمريکا بداند که امروز از منفورترين افراد بشر است در اين کشور، امروز قرآن با او خصم است، ملت ايران با او خصم است.
- رژيم ايران استقلال کشور را فروخت و در عمل دست نشاندگي خود را به آمريکا اعلام داشت چنين روزي عزاي ملت ايران است...
- آمريکا از انگليس بدتر انگليس از آمريکا بدتر شوروي از هر دو بدتر همه از هم بدتر همه از هم پليدتر، لکن امروز سر و کار ما با آمريکاست.
قرآن مي‌فرمايد:
«و لا ترکنوا الي الذين ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولياء ثم لا تنصرون»
و به کساني که ستم کرده‌اند متمايل مشويد که آتش (دوزخ) به شما مي‌رسد و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود و سرانجام ياري نخواهيد شد.
آيه مهم ديگر اين است که خداوند در قرآن خطاب به پيامبر اکرم مي‌فرمايد.
«و لن ترضي عنک اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم» «هرگز يهودي‌ها و مسيحي‌ها از تو راضي نمي‌شوند، مگر اينکه تابع راه آنها شوي»
نه اينکه با آنها رفيق شويم، بلکه بايد تابع و نوکر آنها شويم خلاصه آل سعود و آل خليفه شويم تا آنها از ما راضي گردند.
در فتنه 88 همه رسانه‌هاي آمريکا و انگليس از اصل فتنه و حوادث آن که به همه ارزش‌هاي اسلام و انقلاب حمله شد حمايت کردند، بي‌بي‌سي حمايت کرد، رئيس جمهور شيطان بزرگ يعني آمريکا حمايت کرد، از همه بدتر نخست‌وزير رژيم صهيونيستي صريحاً حمايت کرد، رقاصه‌هاي معلوم‌الحال فراري از کشور حمايت کردند به طوري که بسياري از عوام فتنه‌زده به اشتباه بودن حرکت خود پي بردند حتي به ساحت مقدس اباعبدالله الحسين بي‌احترامي شد نسبت به امام راحل جسارت شد اما برخي از خواص بيدار نشدند؟
واقعاً انسان متحير مي‌شود، دليل اين همه لج‌بازي چيست؟ از بحث ما معلوم شد که ريشه آن در عدم تهذيب نفس و بي‌بصيرتي و حب مال و جاه و مقام و حسادت است، رذائل اخلاقي نهفته و پنهان در وجود آنها است، که کمر سيف‌الاسلام پيامبر را نه تنها خم کرد بلکه شکست، طلحهًْ الخير پيامبر را به مصاف علي و عمار برد و نه تنها زحمات گذشته او را از بين برد بلکه خونش را ضايع کرد و اين يک درس و پند بزرگ براي همه انسان‌هايي است که آرزو دارند عاقبت به خير شوند مگر، معقول است انسان خون بيش از دويست و پنجاه هزار شهيد مظلوم جنگ تحميلي و انقلاب اسلامي را به اين راحتي با رضايت انگليس و آمريکا مبادله کند؟! شما تاريخ را مطالعه کنيد در کجاي تاريخ مي‌توانيدپيدا کنيد که حتي در يک مسئله، آمريکا و انگليس و اسرائيل يعني همان يهود و نصاري، خير مسلمانان را خواسته باشند؟
اعتماد و دل‌خوش کردن به دشمن از بزرگ‌ترين مصاديق بي‌بصيرتي است که بارها اميرالمومنين عليه‌السلام و به تبع ايشان رهبر فرزانه انقلاب نسبت به آن هشدار دادند و در مقابل بصيرت را از فتنه‌گرها مخصوصا سران فتنه مطالبه مي‌نمودند.
بصيرت و توبه نسبت به اشتباه و جرمي که کمترين مفسده آن اميدوار شدن دشمنان قسم‌خورده اسلام و انقلاب جهت براندازي انقلاب بود که ثمره مجاهدت‌ها و خون دل خوردن‌هاي امام و ياران مبارز امام و خون پاک شهيدان والامقام بود.
آنهايي که به بي‌بي‌سي و شبکه‌هاي ماهواره‌اي آمريکا دل خوش کردند عاقبت آنها اين شد که پناهنده لندن شوند و انکار امام زمان کنند، در خيابان‌هاي لندن شلوارک بپوشند و سگ دست بگيرند همفکران آنها هم در ايران بگويند نه غزه نه لبنان، عکس امام راحل را نيز پاره کنند و به ساحت اباعبدالله الحسين در روز عاشورا جسارت کنند.
اين عاقبت کسي است که در مقابل فتنه وسوسه‌هاي غرب کمرش خم شود.
خصوصيات انسان بصير: (راه‌هاي برون‌رفت از فتنه)
1. مي‌تواند از وقايع گذشته درس و عبرت بگيرد و اين هنگامي ممکن است که قدرت تطبيق حادثه موجود با واقعه گذشته را داشته باشد.
- در گذشته مسعود رجوي ادعاي وفاداري به انقلاب و امام و مردم را مي‌کرد و سپس به قانون اساسي ايراد گرفت و گفت وحي منزل نيست، سپس به انتخابات دور اول اشکال گرفت سپس کشور را متهم به ديکتاتوري کرد. سپس دست به اسلحه برد و جنگ مسلحانه را شروع کرد و در نهايت حدود دوازه هزار جوان را منحرف کرد.
2. مي‌تواند جنس اصلي و تقلبي را تشخيص دهد مثل صراف و ناقد که طلاي ناخالص را از طلاي خالص مي‌تواند تشخيص دهد.
فرق بين الله اکبر گفتن‌هاي اول انقلاب با الله اکبرهاي سلطنت‌طلب‌ها و توده‌اي‌ها و حاميان بني‌صدر و منحرفين در فتنه 88 براي انسان بصير بايد قابل تشخيص باشد.
3. زودتر از وقوع واقعه به وسيله شواهد و قرائن بتواند آن را حدس بزند.
4. خيرالشرين را بتواند تشخيص دهد.
در روايت آمده که «عاقل آن نيست که خير و شر را بتواند از هم تشخيص دهد بلکه عاقل کسي است که خيرالشرين را بفهمند.»
يعني بد را از بدتر بتواند تشخيص دهد. آمريکا بد است - شوروي هم بد است ولي آمريکا بدتر از شوروي است (امروز سر و کار ما با آمريکاست)
يعني قدرت وزن‌کشي مصالح و مفاسد را داشته باشد.
روسيه و آمريکا هر دو بدند اما آمريکا بدتر است.
- معناي نقد و نسيه را بفهمد (عمر سعد دنيا را نقد و آخرت را نسيه ديد).
امام صادق عليه‌ السلام: «کان عمنا العباس بن علي نافذ البصيره» در زيارتنامه اباالفضل(ع) هست (و انک مضيت علي بصيره من امرک و مقتديا بالصالحين».
جمله احلي من العسل حضرت قاسم عليه السلام با همين ديد است.
- ما رايت الا جميلا: با همين نگاه و ديد است.
5. به دشمن حسن ظن نداشته باشد.
* حضرت علي در بخشي از نامه سرگشاده‌اي که به مالک اشتر مي‌نويسند به او چنين سفارش مي‌کنند: « و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدو قارب ليتغفل فخد بالجزم و اتهم في ذلک حسن الظن»
لکن زنهار زنهار از دشمن خود پس از آشتي کردن، زيرا گاهي دشمن نزديک مي‌شود تا غافلگير کند، پس دورانديش باش و خوشبيني خود را متهم کن.
حضرت امام علي عليه السلام درباره دشمن‌شناسي مي‌فرمايد: «لا تستصغرن عدوا و ان ضعف».
هرگز هيچ دشمني را کوچک نشمار هرچند ضعيف باشد.
همچنين حضرت امير فرمود:
من نام عن نصره وليه انتبه بوطاه عدوه
کسي که هنگام ياري ولي بر حق خود خواب باشد زير پاهاي دشمن بيدار خواهد شد.
همچنين مي‌فرمايد: «لا تامن عدوا ان شکر»
«از دشمن در امان نباش هرچند از تو سپاسگزاري کند.»
اصولا عزاي ما بايد روزي باشد که دشمن از ما تعريف و تمجيد کند.
من نام عن عدوه انبهته المکائد.
يعني کسي که در مقابل دشمن خواب باشد عاقبت حيله‌هاي دشمن او را بيدار خواهد کرد.
6. نسبت به حب مال و اولاد و حب رياست تهذيب نفس داشته باشد.
و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه؛ در روايت هست که آخر رذيله‌اي که از دل مومن خارج مي‌شود حب جاه است.
7. حق و عقل را ملاک قرار دهد و شخصيت محوري و خدمات گذشته افراد ملاک قضاوت او نباشد.
8. دين‌داري عالمانه داشته باشد.
همين خواجه ربيعي که در مشهد دفن است از زهاد زمان امام‌حسين عليه‌السلام و مدام به ذکر خداوند مشغول بود وقتي به خواجه ربيع خبر دادند که امام‌حسين را شهيد کردند او دست از ذکر برداشت و گفت بد کاري کردند ولي بعد از اين سخن خود توبه نمود، توبه از چه؟ توبه خواجه ربيع از اين بود که چرا از ذکر خدا غافل شده و گفته يزيد بد کاري کرد حسين بن علي را کشت!!اين مي‌شود عاقبت خشکه مقدس‌هاي احمق، در اين زمان هم برخي به جاي پرداختن به مشکلات جوامع اسلامي، به جاي بيدار کردن مسلمانان در مقابل فتنه جنگ داخلي بين مسلمانان و حربه تکفيري و خون‌ريزي داخلي مسلمين تنها همشان اين شده است که به مسلمانان بگويند در عزاي سيدالشهداء قمه بزنيد!! آيا امروز مشکل اسلام و مسلمين قمه زدن است - در مقابل داعش سکوت کردن، در مقابل مشکل اصلي مسلمين يعني صهيونيست‌ها سکوت کردن و پرداختن و دامن زدن به اختلافات داخلي و لعن‌هاي علني و اعمال سخيف چيزي جز آب بر آسياب دشمن ريختن نيست بايد امروز هم مراقب فتنه‌هاي زمان خود باشيم.

روزنامه کيهان/ عليرضا مستشاري
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html